و پاییزی دیگر از راه رسیده که بهار را ویران کرده...
و ابر و باران ،
و غروبهای سرخ و زرد،
و شبهای بی انتها...
همین پاییز که پادشاه فصلهاست،
همین که جشن باشکوه رنگهاست،
همین که دفتر خاطرات بی انتهای من
و آغاز توست،
آغاز باران...
باران...
هلا...!
باران...!
پاییز آمده...
آماده ای...؟!