نگاهی به اجتماع خودمان !

وب نوشته ی مصطفی نادریان (وکیل پایه یک دادگستری)

نگاهی به اجتماع خودمان !

وب نوشته ی مصطفی نادریان (وکیل پایه یک دادگستری)


با این همه ،


ای قلب در به در !


از یاد مبر


که ما _من و تو_

                          عشق را رعایت کرده ایم...


از یاد مبر


 که ما _من و تو_

                          انسان را رعایت کرده ایم...


 

_خود اگر شاهکار خدا بود یا نبود_


(شاملو)

شعری از ناباکوف

(این شعر پاییز پارسال توی وبلاگ قرار گرفت اما متاسفانه اشتباهات تایپی توی اون وجود داشت که لازم دیدم ضمن اصلاح ، مجددا منتشر بشه ، از مخاطبین به دلیل اشتباهات متن قبلی صمیمانه پوزش میخوام )



سال‏هاى سال به تو اندیشیدم‏ 

سالیان دراز تا به روز دیدارمان‏ 

آن سال‏ها که می نشستم تنها و شب بر پنجره فرود مى آمد 

و شمع‏ها سوسو مى‏ زدند. 



و ورق مى‏ زدم کتابى درباره‏ ى عشق‏ 

باریکه دود روى نوا، گل سرخ‏ها و دریاى مه‏ آلود 

و نقش تو را 

بر شعر ناب و پرشور مى‏ دیدم. 



در این لحظه‏ ى روشن‏ 

افسوس روزهاى جوانى‏ ام را مى‏ خورم. 

خواب‏هاى وجدآور زمینى، انگار پشه‏ هایى که‏ 

با درخشش کهربایى بر پارچه‏ ى شمعى خزیدند. 



تو را خواندم، چشم به راهت ماندم،


سال‏ها سپرى شد 


من، سرگردان نشیب‏هاى زندگى سنگى‏ 

در لحظه‏ هاى تلخ، نقش تو را 

بر شعرى ناب و پرشور مى‏ دیدم. 

اینک در بیدارى، تو سبک بال آمدى‏ 

و خرافه باورانه در خاطرم مانده است‏ 

که آینه‏ ها 

آمدنت را چه درست پیش گویى کرده بودند...

تبارک الله از این فتنه ها که در سر ما ست ...


همین !