نگاهی به اجتماع خودمان !

وب نوشته ی مصطفی نادریان (وکیل پایه یک دادگستری)

نگاهی به اجتماع خودمان !

وب نوشته ی مصطفی نادریان (وکیل پایه یک دادگستری)

میزان جریمه نقدی در کمیسیونهای ماده صد قانون شهرداریها

بسیاری از مراجعین به شهرداریها افرادی هستند که سروکار آنان ا کمیسیونهای ماده صد شهرداری است و مشکل آنان باید در کمیسیونهای ماده صد مورد رسیدگی قرار گیرد . بخشی از افرادی که پرونده آنها در این کمیسیونها رسیدگی می شود کسانی هستند که بدون داشتن پروانه ساختمانی ، مبادرت به احداث بنا نموده اند ؛ یعنی وظیفه قانونی خود را در کسب پروانه ساختمانی قبل از شروع به ساختمان سازی انجام نداده اند .در این زمینه ماده صد قانون شهرداریها مقرر داشته است که : « مالکین اراضی و املاک واقع در محدوده شهر یا حریم آن باید قبل از هر اقدامی یا تفکیک اراضی و شروع ساختمان از شهرداری پروانه اخذ نمایند . شهرداری می تواند از عملیات ساختمانی ساختمانهای بدون پروانه یا مخالف مفاد پروانه به وسیله مأمورین خود اعم از آنکه ساختمان در زمین محصور یا غیر محصور واقع باشد ، جلوگیری نماید » .
 

ادامه مطلب ...

مناجات...

مرا به کار جهان هرگز التفات نبود.... 

رخ تو در نظرم چنین خوشش آراست...

 

می خواستم بگویم "هروقت..." دیدم نارواست...  

می گویم : لحظه ای نبود که بی یاد تو در آرامش باشم.... 

 

این مدتی که دلم به کمال ، در اختیار تو نبود... 

نه اینکه به یاد و دلمشغول دگری باشم...نه... 

به جان ناقابلم قسم !  

همین که لحظه هایی هم بود که دلم، 

با حضور مهر تو ، با وجود مهر تو ، 

نگران بود... 

نگران "این شود ها..." و "آن شود ها..." 

نگران "این نشود ها..." و آن نشود ها..." 

 

آن لحظه ها را می گویم که حالا تصورش هم برایم شرم آور است... 

لحظه های غفلت از تو ، با وجود تو... 

 

که چقدر از تو (و از خودم که جز تو نیستم...)  

دورم کرد...!

 

افسوس می خورم بر آن لحظه ها... 

و چه سخت گذشت... 

که باشی و من نباشم... 

 

همه ی اینها را گفتم که گفته باشم غلط کردم! 

خودت مگذار که بیراهه بروم...

خودت مگذار که از تو غافل شوم...

مگذار بی قدر شوم...

 

مهربان ترین مهربانان...    

هرچه را و هرکه را ، یار پنداشتم، غلط بود 

هر که را جز تو یار دانستم... 

هرچه را جز تو ...  

پس دستم را بگیر ،

دلم را بگیر ، 

و رهایم مکن... 

 

خدای مهربان من...!

باران خیسمان می کرد

و بر بارانی هامان سبزه ، سبز می شد ...

بی تو اما ،

سبزه ای در کار نیست

باران می بارد بر تنهائی من

و سبزینه ئی جوانه نمی زند !